کد مطلب:129863 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

کیفر قاتل حسین و اوصافش در روایات
درباره ی قاتل امام حسین (ع) و اوصاف و عذابش، روایاتی آمده است كه نشانگر عمق آن جنایت می باشد. برخی از آن روایات را در اینجا نقل می كنیم:

ابن مغازلی به سندش از رسول خدا (ص) روایت كرده است كه فرمود: قاتل حسین در تابوتی از آتش با سر در آتش آویخته تا آنكه در ته جهنم قرار می گیرد. او چنان بویی دارد كه اهل آتش از شدت بوی گند او به خدا پناه می برند. او در آنجا جاودانه است و عذاب دردناك می چشد. عذاب، لحظه ای از او برداشته نمی شود و به او چركاب می نوشانند. وای بر او از عذاب خدای عزوجل. [1] .

از رسول خدا (ص) نقل شده است كه فرمود: موسی بن عمران از پروردگارش درخواست كرد و گفت: پروردگارا! برادرم هارون مرد، پس او را ببخشای. خداوند به او وحی كرد: ای موسی! اگر از من بخواهی كه گناه اولین و آخرین را بیامرزم، اجابتت می كنم؛ مگر قاتل حسین بن علی بن ابی طالب (ع) كه از قاتلش انتقام می گیرم. [2] .


خوارزمی داستان اعتراض یكی از كاهنان را در مجلس یزید نقل می كند؛ كه پس از آنكه به كار یزید مبنی بر قتل امام حسین علیه السلام اعتراض كرد، یزید دستور داد كه او را بر دار زنند. كاهن برخاست و در آن حال می گفت: اگر خواستید مرا بكشید و اگر خواستید وا بگذارید. من در تورات دیده ام: هر كس فرزند پیامبری را بكشد، تا زنده است بر او لعنت می شود و چون مرد، خداوند او را در آتش جهنم می افكند. [3] .

قندوزی روایت كرده است: علی (ع) فرمود: حسین (ع) را بدترین فرد این امت می كشد. [4] .

از رسول خدا (ص) روایت شده است كه فرمود: حسین (ع) را بدترین فرد این امت می كشد. خداوند از آنان و دوستدارانشان و كسانی كه مرا انكار كنند بیزاری می جوید. [5] .

ابن عساكر از ام سلمه چنین روایت كرده است: رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه این پسر - حسین علیه السلام - كشته می شود و خداوند بر قاتل او سخت خشم می گیرد. [6] .

ابن سعد از عایشه نقل كرده است كه رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل خاكی را كه حسین (ع) بر روی آن كشته می شود نشانم داد؛ و خداوند بر كسی كه خونش را می ریزد سخت خشمگین است. ای عایشه! به آنكه جانم در دست او است سوگند، این كار مرا اندوهگین می سازد، این چه كسی از امت من است كه بعد از من حسین (ع) را می كشد؟! [7] .

خطیب بغدادی می گوید: جابر بن عبدالله انصاری نقل می كند كه رسول خدا (ص) به حسین (ع) فرمود: خداوند قاتل تو را لعنت كند. جابر گوید: من گفتم ای رسول خدا قاتل او كیست؟ فرمود: مردی از امت من كه با خاندانم دشمنی می ورزد و شفاعتم به او


نمی رسد. گویی كه جانش در میان طبقات آتش گاه پایین می رود و گاه بالا می آید و شكم او پیوسته می گوید: عق عق. [8] .

خوارزمی از ابوبرزه ی اسلمی با یكی دیگر از صحابه نقل می كند كه به یزید گفت: من گواهی می دهم كه رسول خدا (ص) دندان های او و برادرش حسن (ع) را می بوسید و می گفت: این دو پسر جوانان اهل بهشتند. خداوند قاتل او را بكشد و لعنت كند؛ و برایش جهنم را آماده ساخته و آن بد سرانجامی است. [9] .

ابن عباس گفت پیامبر (ص) چند روز پیش از وفاتش به سفر رفت. در بازگشت رنگش دگرگون و صورتش سرخ بود. آنگاه خطبه ای كوتاه و رسا ایراد كرد، در حالی كه چشمانش غرق در اشك شده بود. حضرت فرمود: ای مردم! من پس از خود دو چیز گران سنگ باقی می گزارم: كتاب خداوند و خاندانم. سپس به گفتارش ادامه داد تا آنكه فرمود: بدانید جبرئیل به من خبر داده است كه امتم فرزندم، حسین (ع) را در سرزمین كربلا به قتل می رسانند. بدانید، تا پایان روزگار لعنت خداوند بر كسی باد كه او را می كشد و خوار می كند. [10] .

حدیث دیگر به ام فضل، دختر حارث مربوط می شود كه چون حسین (ع) را نزد پیامبر (ص) برد، حضرت او را گرفت و گریست و از قتلش به او خبر داد، تا آن جا كه می گوید: آنگاه جبرئیل با كفی از خاك كه بوی مشك می داد فرود آمد. خاك را به رسول خدا (ص) داد و گفت: ای حبیب خداوند این خاك قبر فرزندت حسین، پسر فاطمه، است. گروهی از لعنت شدگان او را در زمین كربلا می كشند. پیامبر (ص) فرمود: حبیبم، جبرئیل، آیا امتی كه فرزند من و فرزند دخترم را بكشد، رستگار هم می شود! جبرئیل گفت: نه. بلكه خداوند میان آنها اختلاف می افكند و تا پایان روزگار دل و زبانش دوگانه می شود. تا آنجا كه گفت: آنگاه پیامبر (ص) آن كف خاك را كه فرشته برایش آورده بود،


گرفت و آن را می بویید و می گریست و می فرمود: خداوندا، در قاتل فرزندم تبركی قرار مده و او را در دوزخ جای ده! [11] .


[1] مناقب علي بن ابي طالب (ع)، ص 66، ح 95، مقتل خوارزمي، ج 2، ص 82، برخي از اين روايت را شبراوي در الاتحاف (ص 74) نقل كرده است.

[2] عيون اخبار الرضا ن، ج 2، ص 47، ح 179؛ ذيل اللئالي، ص 76؛ احقاق الحق، ج 11، ص 324؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 263، حديث 531؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 85؛ نيز ر. ك. مفتاح النجا، بدخشي، ص 136.

[3] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 71.

[4] ينابيع المودة چاپ اسلامبول، ص 262؛ احقاق الحق، ج 11، ص 371.

[5] مودة القربي، چاپ لاهور، ص 111، احقاق الحق، ج 11، ص 371.

[6] احقاق الحق، ج 11، ص 361 به نقل از كنز العمال، چاپ حيدرآباد دكن، ج 13، ص 112.

[7] تاريخ بغداد، ج 3، ص 290؛ لسان الميزان، ج 5، ص 377؛ احقاق الحق، ج 11، ص 323.

[8] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 57.

[9] همان، ج 1، ص 164؛ و به نقل از آن، احقاق الحق، ج 11، ص 364.

[10] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 164؛ و به نقل از آن، احقاق الحق، همانجا.

[11] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 162.